گزارش روز اول و دوم رویداد پردیس سلامت به مناسبت هفته سلامت

گزارش روز اول و دوم رویداد پردیس سلامت به مناسبت هفته سلامت
محل برگزاری: میدان راه‌آهن تهران
تاریخ 19 و 20 اردیبهشت 1401

به گزارش پایگاه خبری آماج : مراجع اول: آقا 25 ساله به همراه همسر 23 ساله‌اش که دو سال از ازدواج‌شان می‌گذشت. مسائلی در حوزه روابط زناشویی و در رابطه با روابط جنسی داشتند. همچنین تغییر بسیار شدیدی در خواسته‌های خانم در رابطه با مسائل مالی و تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌ها به وجود آمده بود. اصل مساله از آنجا نشات می‌گرفت که محل زندگی این زوج در جایی بنا شده بود که باب میل خانم نبود. با کنکاش‌ها و پیگیری‌های ما که با متدهای کوچینگ انجام شد، در نهایت مشخص شد که چون آقا یکی یکدانه خانواده است، وابستگی شدیدی به خانواده دارد. به همین جهت واضح است که پس از گذشت 2 سال از زندگی مشترک، لازم است که رابطه این آقا و بند ناف عاطفی ایشان با خانواده قطع شود. تا بتواند به همسر و مسئولیت‌های زندگی مشترک که تا به امروز قبول نکرده بود، بپردازد. و بتواند مدیریت مسائل زندگی را تجربه کند. قابل ذکر است که این مساله به مزاج ایشان خوش نیامد و به انواع مختلفی بهانه‌تراشی می‌کرد.

مراجع دوم: خانمی با مساله شدید وسواس بود که به دفعات زیادی در طول روز دستان خود را مواد شوینده شست و شو می‌کرد. ایشان تنش و اضطراب شدیدی داشته و دارای افکار پریشان و بندهای ذهنی زیادی بود. اینها باعث می‌شد که حتی به سختی بتواند دست خود را روی میز بگذارد. در طول مدتی هم که روی صندلی مراجع نشسته بودند، آرام و قرار نداشتند و افکاری داشتند مانند اینکه همه چیز کثیف است و می‌خواهد به زودی خود را به سرویس بهداشتی رسانده و لباس‌هایش را پاک کرده و عوض کند. راهکاری به ایشان توصیه شد مبنی بر اینکه هر بار از خودش سوال کند و افکارش را واکاوی کند. مثلا اگر امروز امکان شستشو برایش نیست یا اگر فقط دو بار دست خود را شست و شو دهد، آیا واقعا بیمار می‌شود؟ یا وقتی شست و شو را انجام می‌دهد با توجه و تمرکز و دقت 100 درصد این کار را انجام دهد تا ذهنش پروسه شست و شو را درک کند. چرا که بسیاری از این افکار به دلیل بندها و گره‌های شدید ذهنی مغز ایشان آنالیز نمی‌کند که کار مورد نظر انجام شده و در نتیجه در ذهن ایشان تیک نمی‌خورد.

مراجع سوم: خانم، متاهل دارای فرزندی 6 ساله. از بیکاری خود و همسرش رنج می‌برد که به طور واضحی مساله مسئولیت پذیری هر دو زوج بود. ایشان گله‌مندی شدیدی به دلیل بداخلاقی همسر داشتند. به طور دائم بگو مگو کرده و فحاشی می‌کردند. خود خانم هم در این دعواها پا به پای همسر اقدام می‌کرد. به ایشان گفته شد اولین اقدام سازنده در راستای حل این مشکلات که لازم و ضروری نیز است، اقدام خانم برای رفتن به سر کار است. تا تجربه مسئولیت‌پذیری برای ایشان اتفاق بیفتد. چرا که زندگی‌ای که هیچ ورودی مالی‌ای نداشته باشد، تبعات منفی زیادی به دنبال خواهد داشت و این مساله باقی چهارچوب‌های خانواده را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد.

مراجع چهارم: مادری که مساله‌اش وابستگی شدید فرزند به ایشان بود. واضح بود مادامی که مادر وابستگی داشته و بند عاطفی خود را از فرزند جدا نکرده است، رفتارهای این چنینی از سوی فرزند طبیعی خواهد بود. گله‌مندی خانم این بود که فرزند با اینکه به تازگی 7 ساله شده، هر باری که قصد رفتن به مهد می‌کند با اضطراب و تنش‌های فراوان این مرحله را می‌گذراند و از شب قبل گریه زیادی کرده که تا صبح و سوار شدن به سرویس نیز این گریه‌ها ادامه دارد. به ایشان توصیه شد که ابتدا خودشان بند ناف عاطفی خود را با فرزند ببرند. و به حل مساله به طرز بالغانه اقدام کنند. شروع کنند به ابراز و بیان افکار و احساسات. همچنین به خود و به فرزندشان حق بدهند که این حس‌ها را تجربه می‌کنند و برای‌شان خوشایند نیست. و درک کنند که در این موضوع همان قدری که ایشان حق دارد و بنا به مشغله کاری به برطرف کردن برخی خواسته‌های فرزند نمی‌رسد، فرزند هم حق گله‌مندی دارد. بنابراین نیاز است که حتی در صورت نیاز به دفعات، برای فرزند خود این مساله را توضیح دهد و به طور منطقی با او صحبت کند و برایش شفاف کند که به چه علت نمی‌تواند خواسته او را در حال حاضر پاسخ دهد. همچنین این اطمینان را به فرزند خود بدهد که پس از برگشتن روتین کاری به حالت عادی، خواسته او را انجام خواهد داد. البته به مادر گوشزد شد که بهتر است این وابستگی به طور کامل از سمت خودش شکافته شده و از بین برود تا فرزند هم از لحاظ روانی فردی سالم در خانواده و در جامعه باشد.

مراجع پنجم: آقا، اختلال شدید و دارای توهمات شدید بودند. به ایشان توصیه شد که به صورت مرتب و دائمی تحت نظر متخصص باشند و جلسات خصوصی با متخصص داشته باشند. ایشان تمایل داشت که تغییراتی را در مادر خود ایجاد کند، چرا که فکر می‌کرد آنچه در زندگی‌ش تجربه می‌کند و ناخوشایند است، از جانب مادر است. برای ایشان این مساله شفاف شد که همه چیز از خود فرد نشات می‌گیرد و هر فرد مسئول زندگی خود است. همچنین ایشان وابستگی مالی شدیدی به خانواده داشت و با وجود داشتن 43 سال سن همراه با پدر و مادر خود زندگی می‌کرد. طبیعی است که این امر باعث به وجود آمدن اختلال‌های زیادی می‌شود.به ایشان توصیه شد که منزل خود را از والدین خود جدا کرده و به مکان دیگری نقل مکان کند. حتی در صورت صلاحدید به شهر دیگری برود. و شغلی برای خود انتخاب کند که بتواند از پس هزینه‌های زندگی بربیاید.

مراجع ششم: متاسفانه برادر ایشان به شدت دچار اختلال بود و بارها در برابر خانواده دست به خودکشی زده بود. البته ایشان ساکن تهران نبودند. به همین جهت به ایشان توصیه شد که در شهر خود به یک متخصص مراجعه کرده و تحت نظر باشند و به این صورت به برادر خود کمک کنند. خود ایشان مایل بودند که برادر را به آسایشگاه روانی ببرند اما به ایشان اکیدا توصیه شد که از انجام این کار پرهیز کنند. چرا که دارودرمانی در موارد این چنینی خیلی کمک کننده نبوده و اختلال و اضطراب را در افراد تشدید می‌کند. از این جهت که فرد در فضای اجبار قرار دارد نه در فضای انتخاب. همه موارد برای ایشان شفاف تا بتوانند تصمیم درستی بگیرند. قرار بر این شد که در شهر خود به یک متخصص مراجعه کنند و برادر را تحت نظر او قرار دهند. همچنین این امر گوشزد شد که نیاز است برادر را تمام و کمال پوشش داده و تحت حمایت بگیرند و به ایشان اطمینان دهند که تحت حمایت خانواده قرار دارند. حتی اگر برادر مایل به مراجعه به تراپیست نبوده یا در جلسه تراپیست دچار ناراحتی شد، او را همراهی کرده و دست در دست ایشان به مکانی که مورد تمایل برادر است بروند تا او آرام گیرد و مطمئن شود که مهم برای خانواده سلامتی و خواسته‌های اوست.

مراجع هفتم: آقا، 84 ساله که تقریبا 8 سال از بازگشت ایشان به ایران می‌گذشت. ایشان از تنهایی شدیدی رنج می‌برد و مساله تنهایی دغدغه مهم این فرد شده بود. برای ایشان این مساله تبیین شد که انسان‌ها همه تنها هستند و تنهایی جزیی از حقیقت زندگی همه انسان‌هاست و ما لازم داریم که در این امر به پذیرش برسیم. همچنین برای ایشان توضیح داده شد که می‌توانند به راه‌حلی مسئولانه و بالغانه در این امر فکر کنند. برای مثال پیدا کردن هم سالان خود برای معاشرت، یافتن افراد هم تراز در پارک‌ها یا در موسساتی که در این راستا فعالیت می‌کنند. و به این ترتیب بتوانند اوقات خود را سپری کنند. از طرفی نه گفتن برای ایشان بسیار سخت بود و به مساله بزرگی در زندگی تبدیل شده بود. چرا که زمان و منابع زیادی را در زندگی صرف دیگران کرده بودند. در این زمینه به ایشان توصیه شد که مراقب باشند به چند نفر کمک می‌کنند و اگر میزان این حمایت‌ها به منابع اصلی زندگی ایشان آسیب می‌زند، به قدری کمتر کفایت کنند. چرا که ایشان به دلیل سن بالا توان خروج بزرگ از یک حوزه را نداشتند و باید با حفظ حاشیه امن این کار را انجام دهند.

مراجعان دیگر: از میان پرسنل برگزارکننده نیز مراجعین مختلفی داشتیم که یکی از آنها آقایی بود همراه با همسر خود که به نحوی دچار مسائلی شده بودند. چرا که در چهارچوب‌های شفافی با هم ارتباط نداشتند و هنوز هم درخواست‌هایشان را برای هم به درستی مطرح نمی‌کردند. این امر به رابطه میان آنها لطمه می‌زد. توصیه هایی به ایشان داده شد و مسیرها شفاف گشت تا به انتخاب خود یکی را برگزیده و ادامه دهند. برای مثال یکی از گله‌مندی‌های خانم سیگار کشیدن آقا بود و آقا نیز وابستگی زیادی به سیگار داشت و قصد ترک آن را نداشت. به این راه‌حلی داده شد مبنی بر حفظ بیشترین فاصله با خانم در هنگام سیگار کشیدن تا خانم را از آسیب‌ها و دود سیگار دور نگه داشته و موجب ایجاد اختلاف نشود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

14 + نه =

دکمه بازگشت به بالا