نقش خانواده در گسترش سبک زندگی اسلامی

به نقل از اماج – ضرورت شکل‌گیری فرهنگ دینی، ذهن را به سبک زندگی خانواده که نخستین آموزشگاه فرد است، رهنمون می‌سازد؛ خانواده با نقش‌های تربیتی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی می‌تواند در اصلاح سبک زندگی تأثیرگذار باشد. سبک زندگی اسلامی نتیجه تربیت بر اساس آموزه‌های اسلامی است که مهم‌ترین عرصه تربیتی خانواده است. در عرصه اقتصادی نیز خانواده با تشویق به تولید بیشتر و مدیریت صحیح مصرف زمینه‌ساز سبک زندگی اسلامی است؛ همچنین خانواده با انتقال صحیح فرهنگ اسلامی، مانند روحیه عزتمندی و غیرت ملی به نهادینه‌سازی سبک زندگی اسلامی می‌پردازد که عرصه بروز و ظهور آن در اجتماع است.

سال‌هاست که سبک زندگی غربی مهم‌ترین ارزش‌های اسلامی را نشانه گرفته است؛ از آنجا که در دین اسلام، خانواده از ارزش والایی برخورداراست؛ ازاین‌رو مروجان سبک زندگی غربی بنیان خانواده‌ها را مورد هدف قرار داده‌اند. در فرهنگ غربی روابط خانوادگی کمرنگ است، و بی‌بند باری موج می‌زند و حالا تصمیم گرفته‌اند تا این بی‌قیدی و بی تعهدی را به میان خانواده‌های اسلامی بکشانند. برای نجات سبک زندگی دینی، خودمان باید به ارزشمند بودن نقش خانواده پی برده و تلاش کنیم تا این رکن اساسی جامعه را سالم نگه داریم. ما باید به دنبال رهبری سبک زندگی باشیم و با ریشه‌یابی در فرهنگ اسلام، ارزش‌های اجتماعی و تکاملی انسان را ارائه بدهیم. مطابق با دستورات خداوند سبک زندگی اسلامی را طراحی کرده و اگر نیاز به نرم‌افزار و دانش بود؛ خودمان تولید کنیم؛ نه اینکه از غرب پیروی کنیم. ما باید با پررنگ کردن نقش خانواده در جامعه، ظرفیت‌های موجود در خانواده را شناسایی کنیم؛ ازاین‌رو در این مقاله کوشش خواهد شد تا به این سؤال اصلی پاسخ گوید که خانواده چه نقشی درگسترش سبک زندگی اسلامی می‌تواند ایفا کند؟

الف) بررسی لغوی سبک زندگی

ابتدا به معنای لغوی دو واژه سبک وزندگی می‌پردازیم.

معنای لغوی واژه زندگی، زنده‌بودن، حیات و مدت عمر بیان‌شده و معنای لغوی واژه سبک، نوع، روش، طرزوشیوه. سبک اثاثیه، شکل دادن یا طراحی چیزی، تطابق با معیار شناخته‌شده، شیوه‌ای که به‌ویژه در رفتار اجتماعی متناسب شناخته شده است(دهخدا،1377، 9، 13412).

ب) بررسی معنای اصطلاحی سبک زندگی

در مفهوم اصطلاحی سبک زندگی، دیدگاه‌ها و تعاریف مختلف و گاه متضادی وجود دارد. و اندیشمندانی که به تعریف سبک زندگی پرداخته‌اند به اقتضای نوع نگرشی که دارند، تعریفی از سبک زندگی ارائه کرده‌اند.

تعریف صاحب‌نظران غربی از سبک زندگی

سوبل، سبک زندگی، مجموعه‌ای از رفتارهای قابل‌مشاهده وبیانگرانه در میان افراد است (ولی زاده،34:1392)؛ وبر، سبک زندگی را شیوه‌های رفتار، لباس پوشیدن، سخن گفتن، اندیشیدن و نگرش‌هایی می‌داند که مشخص کننده گروه‌هایی منزلتی متفاوت است (حسن دوست فرخانی؛ رضایی،25:1392)؛ لامونت وهمکارانش، نیز ضمن تاکید بر شیوه سازمان دادن زندگی شخصی، الگوی تفریح و مصرف را بهترین شاخص سبک زندگی می‌دانند (فرخانی؛ رضایی،1392،186:25).

آلفردآدلر، به‌عنوان اولین کسی که این واژه را در روان‌شناسی ابداع کرد؛ از این اصطلاح برای اشاره به حال و هوای زندگی فرد استفاده کرد؛ سبک زندگی هدف فرد، خودپنداره، احساس‌های فرد نسبت به دیگران و نگرش فرد نسبت به دنیا را شامل می‌شود (فیست جی،1391: 97)

لیزر، سبک زندگی را بر اساس الگوی خرید کالا تعریف می‌کند. به نظر وی سبک زندگی نشان‌دهنده شیوه زندگی متمایز جامعه یا گروه اجتماعی و نشان‌دهنده شیوه‌ای است که مصرف‌کننده در آن خرید می‌کند و به شیوه‌ای که کالای خریداری ‌شده مصرف می‌شود، بازتاب‌دهنده سبک زندگی مصرف‌کننده در جامعه است (خوشنویس، 10:1389).

زیمل، سبک زندگی را مجموعه صورت‌های رفتاری می‌دانست که فرد یا گروه بر اساس انگیزه‌های درونی خود و در راستای تلاش برای ایجاد توازن میان شخصیت ذهنی و زیست محیط عینی و انسانی خود برگزیده است( مهدوی کنی،1378).

نکته حائز اهمیتی که وجود دارد این است که نظریات و پژوهش‌هایی که در زمینة سبک زندگی در غرب انجام شده است، رابطه تنگاتنگی با مصرف‌گرایی و درجه انتخاب افراد دارد وعمدتا بر رویکرد مادی به انسان وجهان مبتنی هستند.

نسبت دین و سبک زندگی

هرگز انسان (اگرچه به خدا نیز معتقد نباشد) از دین – برنامه زندگی که بر اصل اعتقادی استواراست- مستغنی نیست؛ پس دین همان روش زندگی است و از آن جدایی ندارد. قرآن کریم معتقد است که بشر از دین‌ گریزی ندارد وآن راهی است که خدای متعال برای او بازکرده تا با تعلیمات آن به سعادت برسد؛ منتهای امر، کسانی که دین حق (اسلام) راپذیرفته اند به‌راستی راه خد ارا می‌پیمایند و کسانی که دین حق را نپذیرفته‌اند، راه خدا راک ج کرده و به بیراهه می‌روند (طباطبایی،1379،22-21). خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «دین حق نزد خدا اسلام است»(آل‌عمران/19) از یک دین واحد با احکام واحد و مشخص یک سبک و روش زندگی منتج می‌شود. درسبک زندگی غربی، سبک زندگی به مثابه دین است؛ اما در اسلام دین به مثابه سبک زندگی است. دین یک نوع شیوه زندگی کردن است، اما شیوه زندگی که مورد نظر خداوند است. اینکه بگوییم دین برنامه زندگی است، کاستن از نقش دین است؛ اسلام، یعنی دین زندگی، دین درزندگی با چنین نگاهی مشخص می‌شود که اصلا معنای دقیق دین، کیفیت زندگی و چگونه زیستن است. پیامبراسلام (ص) نیز دین را در قالب سبک زندگی ترویج کردند؛ چون اگر شیوه زندگی دیندارانه ترویج پیدا می‌کرد، تفکر دیندارانه و دین‌مدارانه هم گسترش پیدا می‌کرد(کوشکی،1393،39-41)؛ درواقع می‌توان گفت: بین دین وسبک زندگی، نسبت تساوی برقرار است و تمام اعمال و رفتار ما درحیطه احکام خمسه اسلام (حلال، حرام، مکروه، مستحب ومباح)، ارزیابی و ارزشگذاری می‌شود.

تعریف صاحبنظران اسلامی ازسبک زندگی

درحوزه علوم انسانی ما، دانش سبک زندگی قدمت چندانی ندارد و نظریه‌پردازی زیادی حول آن صورت نگرفته است و مبنا بیشتر بر همان نظریات غربی از سبک زندگی بوده است؛ بی‌گمان پذیرش منفعلانه نظریات غربی از سبک زندگی برای جوامع مسلمان که خود گنجینه‌ای ارزشمند در حوزه سبک زندگی بهره‌مند هستند، شایسته نیست. سعی نگارنده بر این است که با بررسی نظریات صاحبنظرانی چون آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان سکاندار این گفتمان مهم در کشورکه دقیق‌ترین و عالمانه‌ترین تعابیر درباره اهمیت سبک زندگی و نقش آن در خودسازی و جامعه‌سازی و حرکت تمدنی را بیان کرده‌اند و دیگر عالمان دینی، چون آیت الله مصباح یزدی و…به تعریفی ازسبک زندگی برسیم.

ازدیدگاه مقام معظم رهبری، «يكى از ابعاد پيشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبك زندگى كردن، رفتار اجتماعى، شيوه‌ى زيستن – اينها عبارت اخراى يكديگر است-» (بیانات رهبری، 23/07/1391)؛ ایشان ازسبک زندگی به عنوان باطن فرهنگ یک جامعه یاد کردند؛ و از دو عنصر هدف و ایمان به‌عنوان اجزای اصلی تشکیل دهنده سبک زندگی نام بردند. ایشان سبک زندگی را به عنوان معیار خودشناسی فرد دانستند که نخستین گام دراصلاح سبک زندگی است (بیانات رهبری، 23/07/1391)

آیت‌الله مصباح یزدی نیز در تعریف سبک زندگی فرمودند: «واژه سبک زندگی که در ادبیات امروزی به مثابه واژه کلیدی مطرح شده است، از نظر لغوی و موارد کاربرد گستره و وسیعی را در برمی‌گیرد؛ یعنی از رفتارهای خاصی که هر فردی برای زندگی خود برمی‌گزیند تا رفتارهای خانوادگی، فامیلی، محلی، شهری، کشوری و بین المللی را قابل اطلاق است؛ از این منظر می‌توان سبک زندگی را ویژگی‌های رفتاری انسان تعریف کرد و بر اساس اختلاف این ویژگی‌ها، تعدد سبک‌ها را در نظر گرفت… واژة سبک زندگي اسلامي مي‌تواند متضمن اين ويژگي‌ها باشد كه فرد مورد نظر نيست؛‌ بلکه منظور يک رفتار جمعي و اجتماعي است؛ در مسائل اجتماعي نيز همة افراد ملحوظ نيستند و معمولاً روش رايج در جامعه بررسي مي‌شود…» (مصباح یزدی،6:1392).

بر اساس رويكرد دين‌شناسانه مي‌توان سبك زندگي را به اين صورت تعريف كرد: «مجموعه‌اي از رفتارهاي سازمان‌يافته كه متأثر از باورها و ارزش‌ها و نگرش‌هاي پذيرفته شده و همچنين متناسب با اميال و خواسته‌هاي فردي و وضعيت محيطي، وجهة‌ غالب رفتاري يك فرد يا گروهي از افراد شده‌اند»(شریفی،49:1391).

اهمیت بحث ازسبک زندگی اسلامی

1.رسیدن به رستگاری اخروی

«ما اگر از منظر معنويت نگاه كنيم – كه هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است – بايد به سبك زندگى اهميت دهيم»(بیانات رهبری 23/07/91).

  1. به دست آوردن زندگی راحت دنیوی و امنیت روانی

«اگر به معنويت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشيم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنيت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبك زندگى مهم است؛ بنابراين مسئله، مسئلة اساسى و مهمى است»(بیانات رهبری 23/07/91)؛ برای مثال در جامعه‌ای که بازار آن بر دروغ و بی‌اعتمادی بنا باشد؛ همه نه فقط افراد دیندار و متدین ضرر خواهند کرد.

3.تمدن سازی اسلامی

سبک زندگی نرم افزارجامعه سازی وتمدن‌سازی اسلامی است.«ما اگر پيشرفت همه‌جانبه را به معناى تمدن‌سازى نوين اسلامى بگيريم اين تمدن نوين دو بخش دارد: نخست، بخش ابزارى و دوم بخش متنى، اصلى و اساسى است؛ اما بخش حقيقى، آن چيزهائى است كه متن زندگى ما را تشكيل مي‌دهد كه همان سبك زندگى است که بیان شد؛ اين، بخش حقيقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئلة خانواده، سبك ازدواج، نوع مسكن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراك، نوع آشپزى، تفريحات و…»(بیانات رهبری 23/07/91).

می‌توان موفقیت چند سده‌ای تمدن غرب را مدیون ارائه سبک زندگی غربی برای جوامع تحت سیطره خود دانست. انقلاب اسلامی نیز برای وصول به تمدن اسلامی د رمرحله فعلی از مراحل تکاملی خود باید بتواند سبک زندگی دینی واسلامی را تولید کند تا از حالت انفعالی در برابر سبک زندگی و الگوهای رفتاری غرب بیرون آید (مشکانی سبزواری،66:1392).

  1. سد راه نفوذ بیگانگان

باگسترش دامنه جهانی شدن و ورود جدید زندگی غربی، جامعه ایران نیز همچون بسیاری از کشورهای درحال توسعه تغییراتی یافته است که چشم انداز و دامنه آن چندان که باید روشن نیست؛ به عبارتی تغییرات و تحولاتی که در غرب باعنوان مدرنیته و جهانی‌شدن روی داده‌ها تاثیراتی را از طریق دنیای اطلاعات و ارتباطات بر نقاط دیگر جهان، از جمله ایران برجای گذاشته و چون این تحولات از درون برنخاسته و برای آن در بستر وارد شده فرهنگ‌سازی نشده، بحران‌هایی را در زندگی مردم به وجود آورده است؛ ازجمله مصرف‌گرایی، نحوه پوشش، خود باختگی فرهنگی، معماری و ساخت‌ وساز، رفتارهای اجتماعی و…،که ازجمله پیامدهای اصلی سبک‌های جدید زندگی برای جوامع درحال توسعه هستند (رضایی،45:1389)؛ بنابراین ما برای اینکه استقلال و هویت خود را به‌عنوان مسلمان ایرانی حفظ کنیم، باید به دستورات اسلام درخصوص سبک زندگی رجوع کنیم.

5-راهی برای انتقال ارزش ها:

اگر به شیوه تبلیغی پیامبران، به‌ویژه پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار دقت کنیم، می‌بینیم بیشترین تلاش آنها برای تبلیغ ارزش‌ها و باورهای اسلامی، از طریق اثرگذاری بر اسلوب و شیوه زندگی مردم بوده است؛ اصولا اثرگذارترین شیوه تبلیغی، تبلیغ عملی است؛ به همین دلیل خداوند در قرآن کریم مومنانی راکه گفتارشان مطابق رفتارشان نیست، سرزنش می‌کند: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چرا سخنی می‌گویید که عمل نمی‌کنید؟»(صف/ 2).

امام صادق نیز درحدیثی می‌فرمایند: «مردم را به غیر گفتارتان دعوت کنید تا پرهیزگاری، تلاش و مجاهدت، نماز و نیکوکاری را از شما ببینند؛ به‌درستی که دعوت‌کننده واقعی همین است»(کلینی،78،2،1369)؛ احادیث چنینی، نشان می‌دهد که نقش سبک زندگی در ترویج ارزش‌ها و دعوت دیگران به سوی حق به مراتب بیشتر از نقش دعوت‌های گفتاری است (شریفی،1392،50-51).

انواع سبک زندگی و ریشه اختلاف

سبك زندگي محصول و معلول باورها و ارزش‌هاست؛ نوع نگاه انسان به جهان، خدا، انسان و حيات پس از مرگ و نوع ارزش‌هاي پذيرفته ‌شدة او، تأثيري مستقيم بر انتخاب‌ها و گزينش‌هاي او دارند؛ به همين دليل، در نخستين نگاه و به‌روشني مي‌توان دو نوع كلي سبك زندگي، مؤمنانه و غيرمؤمنانه را از يكديگر متمايز ساخت (شریفی، 1391، 49 ـ‌ 62).

در نگاه قرآنی نیز شاید بتوان دو نوع سبک و حیات شناسایی کرد، حیات خبیثه که ریشه در شرک وعدم توحید دارد؛ در مقابل سیرحرکت از خدامحوری به حق خدا و سپس به دین و درنهایت به سیره وروش برآمده از دین حنیف است که حیات طیبه نامیده می‌شود. مقام معظم رهبری نیز تفسیر توحیدی از زندگی و سبک زندگی برمبنای خدامحوری را مطرح نمودند وآن را متفاوت از مدل سبک زندگی انسان مدارانه غربی دانستند. سبک زندگی غربی به عنوان نماد سبک زندگی اندیشه اومانیستی با سبک زندگی اسلامی به عنوان نمادسبک زندگی توحیدی، در بعضی جهات کاملاً متفاوت است.

سبک زندگی اسلامی و نهاد خانواده

در سبک زندگی اسلامی، قالب زندگی خانواده است؛ به همین سبب است که همه احکام حقوقی اعم ازمدنی و اجتماعی، براساس قالب خانواده تنظیم می‌شود؛ اگر این حقوق و قواعد را بخواهیم بر فرد تطبیق دهیم، نتایج درستی به بار نمی‌آید؛ اگرحقوق مدنی اسلامی، مثل ارث، دیه و امثالهم را بخواهیم روی فرد پیاده کنیم، ظالمانه و غیرعادلانه است، ارث مرد برابر زن است، و…، زیرا این قواعد برای خانواده تنظیم شده است. در اسلام فرد رسمیت ندارد؛ فرد صرفاَ در حوزه نیات و اعتقادات به رسمیت شناخته می‌شود؛ بنابراین اگر در جامعه‌ای دین، سبک زندگی باشد، خانواده و تشکیل خانواده اصل و محور، کانون و طلاق یک استثنای غیرشایع و منفور می‌شود؛ اگر بخواهیم دراین فضا، جامعه فعلی خود را بسنجیم، چه در شهرهای بزرگ و چه در روستاهای دور، نوسان وجود دارد؛ با یک نگاه متوجه می‌شویم که هر روز از جایگاه و ارزش و اهمیت خانواده کاسته می‌شود، فرد به معنای غربی ارزش و جایگاه پیدا می‌کند.

اسلام دینی مبتنی برفطرت آدمی بوده و مواد اعتقادی وعملی‌اش براساس آفرینش ریخته شده است، ازاین‌رو در زندگی، انسان را به سبکی دعوت می‌کند که سرشت انسان با آن سازگاری کامل دارد؛ به عبارت دیگر ساختمان وجودی انسان به قوا و ابزاری مجهز گشته که همان خواسته‌های دعوت دینی را می‌خواهد؛ مثلا دستو‌های دین درزمینه ازدواج و خوراک و پوشاک با آن چه ساختار وجودی انسان است، مطابقت دارد؛ زیرا دین همان چیزهایی را تأیید می‌کند که گرایش‌های درونی انسان درجست‌وجوی آن است؛ در اصل اقتضا، تفاوتی میان نسل گذشته و حال وجود ندارد (طباطبایی،15:1355).

ازدیدگاه علامه طباطبایی بازگشت به آموزه‌های دینی دراین زمان ضروری‌تر از عصر حضور پیامبر (ص) وائمه معصومان (ع) است، زیرا اغلب مسلمانان در این زمان بر اثر امتزاج جسمی و روحی با کشورهای غربی شدیدأ تحت تأثیر فرهنگ غرب قرارگرفته و تا حدودی از سبک زندگی اسلامی دور افتاده‌اند و هیچ راه درمانی به نظر نمی‌رسد، جز مراجعه به فرهنگ اسلام و اجرای دستورالعمل‌ها و روش‌های تربیتی وآموزشی حیات‌بخش که در زمینه سبک زندگی اسلامی وجود دارد.(همان:39-40).

بررسی و مقایسه میان نهاد خانواده از منظراسلام و غرب، ضرورت اصلاح سبک زندگی کنونی و به‌کارگیری روش‌های تعلیماتی معصومین علیهم السلام را درحوزه خانواده، بیش‌ازپیش روشن خواهد ساخت؛ خانواده، نهادی شناخته شده است که درهرجای دنیا حضوردارد و در همه‌جا از قوانین کم وبیش مشابهی پیروی می‌کند؛ درعین حال در بسیاری از ویژگی‌ها از جامعه‌ای به جامعه دیگر تفاوت‌های اساسی دارد؛ چراکه فرهنگ حاکم برجامعه خواه ناخواه برخانواده و و فضای حاکم برآن تأثیر می‌گذارد و اعضای خانواده نیز از آداب، رسوم وسنت‌های رایج درهمان محیط اجتماعی پیروی می‌کنند.

حقیقت این است که غرب براساس اندیشه آزادی مطلق، اصول خانواده را به هم‌ریخته و آینده‌ای تاریک و هولناک را فراروی خانواده‌ها قرار داده‌ است؛ اساس تشکیل خانواده که به منظورایجاد امنیت خاطر و تأمین نیازهای عاطفی، روحی ومعنوی انسان است، دیگر در مغرب زمین معنا و مفهومی ندارد؛ درنگرش غرب هدف از بنیاد خانواده جز رسیدن به اغراض مادی و استفاده‌های جنسی چیز دیگری نمی‌تواند باشد؛ نقش اصلی خانواده که تربیت فرزند است به کلی فراموش شده، عیاشی وهوس رانی، جایگزین آن شده است؛ همه این نابسامانی‌ها ناشی از آزادی بی‌حدوحصرغرب است که زنان و دختران را از فطرت اولیه‌شان به‌دورساخته وآنها را به ابزار کسب و تجارت تبدیل کرده است. اوضاع جاری درکشورهای غربی به‌گونه‌ای است که مورد اعتراض همه اندیشمندان، فرهیختگان ونویسندگان آن دیار واقع شده است (صابراحمد،216-218).

پیامدهای این نوع آزادی در جوامع غرب، بیش از آن چیزی است که بتوان توصیف کرد. فروپاشی نظام خانواده؛ ابتذال زنان ودختران؛ خودفروشی زنان ودختران؛ شیوع بیماریهای مسری؛ افزایش سقط جنین؛ افزایش اولاد نامشروع؛ ناامنی وبی بندوباری جنسی، تنها دورنمای اندکی از اوضاع خانواده درغرب است؛ خانواده درغرب به سوی انحلال کامل حرکت می‌کند. در مقابل فرهنگ غرب، نگرش اسلام به خانواده بسیارعمیق وهمه جانبه بوده و تمام ابعاد آن را از آغاز تا انتها در همه مراحل مورد توجه قرار داده و در هر مورد دستورالعمل‌های خاصی دارد. در این دستورالعمل‌ها از جهات مختلف به تحکیم نهاد خانواده پرداخته‌اند. قرآن کریم و احادیث اسلامی درمسائل اخلاقی، اجتماعی، تربیتی، روان‌شناختی، اقتصادی و نظایرآن با موضوع خانواده فراوان سخن گفته ‌است. اگر این امور به صورت دقیق و تخصصی استخراج شود، تحول عظیمی در دانش خانواده به وجود خواهد آمد. خانواده‌ای از منظر اسلام سعادتمند است که دوستی، صداقت و وفاداری بر فضای آن حاکم باشد؛ با اختلاف، بدبینی وخودمحوری، شیرازه خانواده از هم می‌پاشد؛ خدای متعال ایجاد محبت و هم دلی بین زن وشوهر را از نشانه‌های خود دانسته می‌فرماید: ومن آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمه«(روم:21). یکی از نشانه‌های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان بیارامید و میان شما و همسران‌تان مودت ورحمت برقرار ساخت؛ بنابراین تعالیم اسلام درمورد خانواده راه‌گشای معضلات گوناگونی است که امروزه دامن‌گیر جوامع انسانی شده است. عمل به سبک اسلامی در زندگی و اجرای روش‌های تعلیم وتربیت معصومین علیهم السلام درجامعه بازگشت به مدینه فاضله‌ای است که همه انبیا و بزرگان وعده آن را داده‌اند. آن‌قدر که اسلام به تحکیم بنیان خانواده اهمیت داده و در دستورهای خود گام به گام آن را دنبال نموده، هیچ مکتبی به استقرار خانواده بها نداده است؛ اسلام قبل ازهرچیز می‌خواهد یک فضای عاطفی ومحبت آمیزی در محیط خانواده پدید آید و روابط بین اعضای آن بیش از پیش پایدارتر شود (مصباح یزدی،18:1391).

ازدواج اساس تشکيل خانواده

ازدواج مقدمه تحقق سبک زندگی اسلامی است؛ چطور ممکن است بدون توجه به معیارهای اسلامی ازدواج کرد و انتظارداشت در خانواده به سبک رفتاری مورد نظراسلام عمل شود؟ در مکتب اسلام خانواده به عنوان کهن‌ترین اجتماع انسانی شمرده می‌شود؛ زیرا از آغاز آفرینش، انسان به صورت زوجی از مرد و زن و در قالب خانواده قدم به گیتی نهاده است؛ ازدواج واحکام آن در اسلام بر اساس فطرت الهی گرایش زن ومرد به یکدیگر بنا شده است؛ از این‌رو رویگردانی از این فطرت و سنت اجتماعی سبب زوال پیوند اجتماعی و سقوط جامعه می‌شود (مقدادی،21:1385). مهم‌ترین فایده ازدواج، همان تشکیل خانواده است و بقیه مسائل، فرعی و درجة دو یا پشتوانه این مسئله است؛ مثل تولید نسل یا ارضای غرایز بشری، اینها همه درجه‌دو است، درجة اول همان تشکیل خانواده است (بیانات رهبری 9/12/1380). درباره اهداف ازدواج دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. برخی هدف از آن را ارضای غریزه جنسی و دسته دیگر هدف ازدواج را تجارت و معامله دو خانواده می‌دانند (موسوی لاری،172:1360)؛ مولیر جامعه‌شناس آلمانی بیان می‌دارد: «سه عامل افراد را به سوی ازدواج می‌کشاند: نیاز ا قتصادی، میل به داشتن فرزند و عشق» ( کینگ،232:1349)، از نگاه كسانى كه براى خانواده قداست قائل نيستند، هدف اصلى از تشكيل خانواده، بهره‌گيرى از تمتّعات جنسى است؛ بلكه در بسيارى از موارد، هدفى جز اين وجود ندارد؛ اما از نگاه قرآن و احاديث اسلامى، تشكيل خانواده، داراى حكمت‌ها و دلايل متنوّع روانى، اخلاقى، اجتماعى و دينى است؛ از جمله آرامش روانی (روم:21)، امكان بقاى نسل (شوری آیه 11)، ایجاد مودّت و رحمت (رم:21)، انسان سازی (مظاهری،98:1392)، سازندگى اجتماعى وگسترش توحيدمحوری (محمدی ری شهری،21:1390). از منظر اسلام اهداف متعدد برای تشکیل خانواده ذکر شده است که هر کدام از اهمیت خاصی برخوردار است که مهم‌ترين اين اهداف رسيدن به آرامش است. برای داشتن خانواده موفق باید قدم اول را درست برداریم وآن انتخاب همسر با ملاک‌های اسلامی است که مهم‌ترین آنها، ایمان و باورهای صحیح، حسن خلق، تقوا و سلامت جسمی وروانی است (آذرکسب،29:1391).

افرادی که سعی می‌کنند قبل از ازدواج در مورد همسرشان مطالعه نمایند و همسری بیابند که از نظر روحی متناسب با خودشان باشد، اصطلاحا هم کفو باشد، بخشی از مشکلات بعد از ازدواج تربیت فرزنداشان را حل کرده‌اند؛ در غیر این صورت، مشکلاتی را که می‌توانستند قبلاً حل کنند به بعد از ازدواج موکول کرده، حفظ می‌کنند (شرفی 50:1372). از دیدگاه اسلام در مسئله ازدواج طرفین را ملزم به تحقیق و همفکری نموده تا خشت زیرین خانواده با احساسات گذارده نشود. بلکه با عقل و درایت و تدبیر آینده خود را رقم بزنند و انتخاب کنند و بدین‌وسیله نصف دین خود را حفظ نمایند.

نقش خانواده در گسترش سبک زندگی اسلامی

نقش خانواده را در چهار حوزه تربیتی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی دسته‌بندی می‌کنیم؛ هم‌پوشانی این حوزه‌ها و هم‌چنین نگاه جامع و نظام‌مند اسلام به رفتارها و روابط فردی و اجتماعی، جداسازی کامل مباحث را عملا ناممکن ساخته است. ملاک گزینش موضوعات طرح شده ارتباط آنها با نقش خانواده در سبک زندگی اسلامی است.

نقش تربیتی خانواده

تربیت صحیح مبتنی بر فطرت، سبک زندگی مطلوب وحیات طیبه جاوید که همان سبک زندگی اسلامی است، را می‌سازد؛ و تربیت غلط مبتنی برعوامل فرهنگی تحمیلی، سراب اجتماعی و بیگانه از هدایت‌های انبیاء، سبک زندگی خاصی را از زندگی دنیایی می‌آفریند، که اضطراب‌ها و ناآرامی‌ها و احساس پوچی د رزندگی پیامد آن است؛ می‌توان گفت که سبک زندگی اسلامی، یک نوع روش خاص زندگی است که نتیجه تربیت براساس آموزه‌های اسلام است (فقیهی 172:1392).

کانون خانواده محل تربیت افراد است و اگر خانواده‌ای در جامعه نباشد؛ همه تربیت‌های بشری و همه نیازهای روحی انسان‌ها ناکام خواهد ماند؛ در خانواده سه دسته انسان اصلاح می‌شوند، نخست، مردها که پدران این خانواده هستند؛ دوم، زن‌ها که مادران این خانواده‌اند و سوم، کودکان که نسل بعدی این جامعه هستند (حدادی،50:1388)؛ بنابراین والدین ابتدا باید به تربیت و اصلاح سبک رفتاری خود بپردازند تا بتوانند در مسیر تربیت فرزندان به سبک اسلامی موفق عمل کنند؛ زیرا بهترین شیوه تربیت الگودهی است؛ برای اینکه این الگوپذیری کودک از والدین در خانواده به ‌نحو احسن صورت گیرد؛ مهم‌ترین عامل یکی بودن کردار وگفتار در خانواده است؛ آنچه پدر و مادر می‌گویند و به آن عمل می‌کنند، برای کودک به منزلة حجت تلقی شده و از اعتبار خاصی برخوردار است (رهبر، 16:1389).

انسان‌ها عموماً با فطرتی صحیح متولد می‌شوند؛ اما در اثر تربیت نامناسب و نادرست از راه صحیح زندگی فاصله می‌گیرند؛ حضرت رسول (ص) می‌فرماید: «هر انسانی با فطرت توحیدی متولد می‌شود و این پدر و مادر او هستند که او را یهودی، نصرانی و یا مجوسی بار می‌آورند»؛ سپس فرمودند: همان فطرت الهی که خداوند مردم را به آن خلق نموده است(طبرسی 119:2،1408). اگر در خانواده نقش فرهنگ‌سازی و درونی‌سازی ارزش‌ها، درست و به موقع انجام شود؛ مشکلات تربیتی بروز نمی‌یابد؛ امروزه کارشناسان امور تربیتی معتقدند که اگر ما سرمایه گذاری‌های خود را از بسترسازی و پیشگیری‌ها آغاز کنیم، هم‌ریشه‌ای‌تر و هم ارزان‌تر کار خود را به پیش می‌بریم (شاملی،24:1382).

انسان براساس فطرت از آغاز تولد برای تربیت‌پذیری آمادگی دارد؛ بدیهی است هر چه این امر در سنین پایین‌تر انجام گیرد، نتایج آن درخشان‌تر خواهد بود؛ در دورة خردی مغز کودک برای دریافت هر نوع تاثیراتی آمادگی دارد؛ روی همین اصل کودک هر چه در اختیارش قرار گیرد، فوراً جذب می‌نماید. اخلاقی که در دوران کودکی کسب شده باشد در زندگی بعدی اثرات مهمی از خود بجای می‌گذارد؛ گویند مادری نزد دانشمندی رفته و گفت: فرزند من چهار ساله است، از چه زمانی باید به تربیت او بپردازم؟ دانشمند جواب داد: اگر تاکنون تربیت او را آغاز نکرده ای، عمر او را بیهوده تلف نموده‌ای، زیرا از زمانی که اولین تبسم بر لب فرزند ظاهر می‌شود، زمان تربیت وی آغاز می‌شود. در اینجا به برخی نکات تربیتی مهمی که باید د رسبک زندگی اسلامی مورد توجه قرارگیرد اشاره می‌کنیم (ر.ک خاموشی،1389).

  • مقدمات تربیتی قبل از تشکیل جنین و نطفه پایه‌گذاری می‌شود؛
  • سن شروع تربیت کودک از گهواره آغاز می‌شود و در خانواده شکل می‌گیرد و با ذکر اذان و اقامه درگوش کودک شروع می‌شود؛
  • تغذیه با شیر مادر باعث ایجاد ارتباط روانی عمیق و محکم بین شیرخوار و مادر می‌ شود و نقش مهمی در زمینه‌سازی تعلیم وتربیت دارد؛
  • پرداختن تنها به امور جسمی و نیازهای مادی کودک کافی نیست، بلکه باید برای رشد معنوی و تربیتی کودک تلاش کنیم؛
  • در امر تربیت محبت مانند غذاست؛ اگر به مقدار لازم و در جای خود صرف شود، مفید است و اگر بیش از حد لزوم و در مورد غیرمناسب مصرف شود، نه تنها سودمند نیست، بلکه زیان‌های خطرناکی خواهد داشت؛
  • به مراحل تربیتی سفارش شده در روایات توجه شود؛ هر سنی اقتضائات تربیتی خود را دارد؛
  • هفت سال اول تربیتی، نقش خانواده بسیار پررنگ است، چون هنوز آموزش رسمی کودک شروع نشده و خانواده تنها نهاد تاثیرگذار است؛
  • اگر فرزندتان را به قدر كافي در بازي‌هاي گروهي شركت دهيد، فردي اجتماعي بار مي‌آيد؛

به گفته ويل دورانت، اگر از فرزندت ادب مي‌خواهي، خودت مؤدب باش و اگر پاكيزگي مي‌خواهي، خود پاكيزه باش، اگر به هنگام خشم، شدت به‌كار بري و سخنان درشت بگويي، از راه تقليد، گفتار زننده و سخت را در حافظه او نگاه خواهي داشت؛ اگر بخواهيم او درست كار شود، خود بايد درستكار شويم (جوهری،188:1388).

نقش اقتصادی خانواده

اقتصاد مقاومتی به معنای مقاوم ساختن پایه‌های اقتصاد، یکی از وظایف عمومی امروز ما است و همه می‌توانند در آن نقش ایفا کنند (بیانات رهبری 1/1/93). دو مقوله مهم مصرف‌گرايي و توليدگرايي بايد با هم و همراه هم حركت كنند، كه اگر چنين باشد، به توسعه پايدار خواهيم رسيد، اما متأسفانه اين روزها شاهديم كه خوي مصرف‌گرايي به صورت مستقيم و غير مستقيم در كشورمان در حال ترويج و تبليغ است و گوي سبقت را از توليدگرايي ربوده است. نقش اقتصادی خانواده را در دو حوزه تولید و مصرف می‌توان بررسی کرد.

1.تولید

در روند توسعه اقتصادی، نقش خانواده مهم است، از آن بابت که دارای جنبه تحریکی مرد و زن به‌کار و تولید است، اصولًا نفس ازدواج، آدمی را به حرکت می‌اندازد، در او احساس مسئولیت را بیدار کرده و انگیزه کار و تلاش بیشتر را برای سعادت خود و نسل، و درآمدزایی بیشتر ایجاد می‌کند (ملک زاده،322:1384).

خانواده علاوه برنقش تولیدی که دارد، مهم‌ترين نهادي است كه مي‌تواند در خودباوري ملی اثر داشته باشد. كودك ازهمان ابتدا به رفتارهاي پدر و مادر خود دقت مي‌كند. اگر پدر و مادر خودباور باشند، كودك نيز از اين خودباوري والدين، الگو مي‌گيرد و خودباور بار مي‌آيد. و این خودباوری ملی او را به حمایت از تولیدکننده ایرانی سوق می‌دهد. خانواده‌ها با خرید لوازم خانگی ایرانی با کیفیت و استاندارد که نقش مهمی در اقتصاد کشور دارد؛ همچنین تولیدات فرهنگی مانند اسباب بازی و بازی‌های رایانه‌ای، وهنرهای دستی داخلی، علاوه بر حمایت از تولیدکننده داخلی، مانع نفوذ فرهنگ بیگانه به خانواده‌هایشان می‌شوند (رئيسي واناني،1391،58-65).

2. مصرف

یکی ازآسیب‌های جدی در فرهنگ عمومی جامعه ما مسئله مصرف‌گرایی لجام گسیخته است، پدیده مصرف‌گرایی سوغات شوم غرب و نظام سرمایه‌داری است که در راستای منافع آنها شکل گرفته است. عطش ما برای خریدآخرین مدل‌ها چیست؟ هزینه‌ای که برای گوشی همراهمان پرداخت می‌کنیم، پاسخ به کدام خواسته واقعی و طبیعی ماست؟(آذرکسب 28:1391).

يكي از ابعادي كه مي‌تواند در ترويج مصرف‌گرايي در جامعه اثر بگذارد، تقليد از كالاهاي غربي در توليد و مصرف است. اگر خانواده‌ها در مصرف كالاهاي مورد نياز خود از كالاهايي استفاده كنند كه غربي باشند، سبب مي‌شود، تقاضا براي مصرف كالاهايي كه شبيه كالاهاي غربي است، در بازار به وجود بيايد و اين امر سبب مي‌شود، روز به روز فرهنگ مصرف كالاهاي غربي در جامعه بيشتر شود و فرهنگ غربي به داخل خانواده‌ها و جامعه نفوذ كند (رئيسي واناني،162:1391).

دستورات اسلام ما را به سبکی دعوت می‌کند که ارزش‌هایی چون قناعت، زهد، ساده زیستی، ترجیح دنیا برآخرت اعتدال در اقتصاد خانواده و…، به‌عنوان ارزش مطرح است. درحالی‌که غرب با تخریب این‌ارزش‌ها، به دنیاطلبی، مدگرایی، تجمل‌گرایی، ظاهرگرایی، و…، را که در راستای اهدافش است، تشویق می‌کند. رعایت اعتدال در اقتصاد خانواده برای افراد و جوامع دو ارمغان مهم دارد: بشر را از بزرگ‌ترین رنج تاریخی او که مسئله معیشت و غصه تامین مایحتاج است، نجات می‌دهد؛ همچنین جامعه و فرد را از عوارض شوم فقر که سوء اخلاق، فساد، فحشا، حتی کفر و بی‌دینی است، محفوظ نگه می‌دارد (عبدالهی،102:1392).

نقش اجتماعی

سبک زندگی یک امر اجتماعی است و عرصه بروز سبک زندگی، جامعه است، خانواده مبنای جامعه انسانی است، درست مثل یک سلول که مبنای پیکره انسانی است؛ همچنان که بدن انسان از سلول‌ها تشکیل شده که نابودی و فساد و بیماری سلولها به‌طور قهری و طبیعی، معنایش بیماری بدن است و اگر توسعه پیدا کند به جاهای خطرناکی برای کل بدن انسان منتهی می‌شود، همین‌طور جامعه هم از سلول‌هایی تشکیل شده که این سلول‌ها خانواده‌اند؛ هر خانواده‌ای یکی از سلول‌های پیکره‌ اجتماع و بدنة اجتماع است. وقتی اینها سالم بودند، وقتی اینها رفتار درست داشتند، بدنة جامعه، یعنی آن پیکره‌ جامعه سالم خواهد بود (حدادی،35:1388).

فرسايش سرمايه اجتماعى كودكان در خانواده، گسيختگى نظام خانواده و طلاق، افراط و تفريط در جامعه‌پذيرى نقش‌هاى جنسيتى، ناهماهنگى ميان خانواده و ديگر عوامل تربيت اجتماعى و ضعف نظارت خانواده بر فرزندان، در خانواده‌هاى امروزى از مسائلى است كه مى‌تواند در مسير تربيت اجتماعى مطلوب كودكان در محيط خانواده، مانع ايجاد كند (حيدرى، 1392، 115 ـ 133).

بسیاری از بحران‌های اجتماعی ریشه در ساختار نامناسب یا عملکرد نادرست خانواده دارد؛ بنابراین با ارتقای سلامت خانواده و احیای کارکردهای مهم آن می‌توان در اصلاح سبک زندگی افراد جامعه گام برداشت. آمیختگی اخلاق و حقوق خانوادگی و مسائل زناشویی، در قرآن، ویژگی مثبتی است که تأثیری عمیق در زندگی اجتماعی دارد؛ زیرا در جامعه‌ای که از تربیت و ارزش‌های اخلاقی محروم است، افراد به‌آسانی از قانون و مقررات اجتماعی تخلف می‌کنند و قانون‌شکنی رایج و فراوان خواهد شد. هرقدر پایه‌های اخلاق، در جامعه استوارتر باشد، هم نفوس انسانی در مسیر تعالی و تکامل بیشتر قرا رمی‌گیرند و هم جرم و تخلف از قانون کم‌ترخواهدشد (مصباح یزدی،1391،64-65).

تشکیل خانواده و استقرار روابط زناشویی بین زن ومرد، موجد نظمی اجتماعی است که مانع بروز هرج ومرج در روابط، و حذف کننده بی‌قاعدگی‌ها و در نتیجه، ناشناخته ماندن نسل است. خانواده برای اجتماعی کردن فرزندان نقش مهمی دارد. اوامر و نواهی والدین به کودک که با مهر و انضباط توام است، در ایجاد شخصیت اجتماعی، کاملا موثر است. به همین جهت، مربیان رفتارگرا می‌گویند: «تو اول کودکت را به من بنمای، تا من بگویم توکه هستی»(ملک زاده، 1384،320).

مهم‌ترین نقش‌های اجتماعی خانواده که مرتبط با سبک زندگی اسلامی است را می‌توان این چنین شمرد:

  • فرزندآوری و بقای نسل که حاصل آن بقای جامعه انسانی است؛
  • جامعه‌پذیری که همان هم نوایی و سازگاری با هنجارهای جامعه است؛ ازخانواده شروع می‌شود؛
  • کاهش بزه‌کاری اجتماعی که از طریق تربیت اسلامی صورت می‌گیرد؛
  • نظم اجتماعی که دردستورات اسلام جایگاه ویژه‌ای دارد؛
  • نظارت اجتماعی در دستورات اسلام از خانواده شروع می‌شود؛
  • از اساسی‌ترین روابط اجتماعی است که معمولا هر فرد در زندگی خود تجربه می‌کند؛ روابط خانوادگی است (فاضل قانع،1392،160-164).

نقش فرهنگی خانواده

فرهنگ جوهر اصلی سبک زندگی را تشکیل می‌دهد و سبک زندگی نیز بخشی از جلوه عینی و مصداق خارجی فرهنگ شمرده می‌شود، یعنی فرهنگ در قالب سبک زندگی نمایان می‌شود. در همه مدنیت‌ها خانواده، به‌عنوان شالوده حیات فرهنگی معرفی‌شده است (امام‌جمعه،1387:12)؛ انتقال فرهنگ‌ها و تمدن‌ها وحفظ اصول و عناصراصلی یک تمدن و فرهنگ در یک جامعه و انتقالش به نسل‌های پی‌درپی، به برکت خانواده انجام می‌گیرد (حاج علی‌اکبری،1387،26)؛ نقش فرهنگی خانواده از نقش اقتصادی و اجتماعی آن مهم‌تر است. در حوزه اقتصاد اگر بخواهیم مصرف تولیدات داخلی به معنای واقعی محقق شود باید فرهنگ مصرف تولید داخلی در ذهن مردم جا بیفتد. در حوزه اجتماعی قانون‌گرایی یک فرهنگ است (بیانات رهبری 1/1/1393).

کودکی که زاده می‌شود بافرهنگ آشنا نیست و پدیده‌های فرهنگی برای اولین بار به‌صورت یک‌سویه از خانواده به کودک منتقل می‌شود، فرهنگی شدن کودک از طریق خانواده به دو صورت است:

  • ناآگاهانه: که از طریق سرمشق قرار دادن و اقتباس رفتار و کردار وگفتار والدین صورت می‌گیرد؛
  • آگاهانه: که با آموزش مستقیم و امر و نهی و تشویق و ممانعت صورت می‌گیرد (رئيسي واناني،1391:40).

اگر امر به معروف و نهی از منکر، در درجات و مراتبی که دارد، به عنوان یک کار فرهنگی تلقی شود، باید آن را در درون خانواده، نسبت به آحادی که با آنان در ارتباط و تاثیرگذاری هستیم، سرایت دهیم (محدثی،1385: 90). یکی از بهترین نقش‌های خانواده برای نهادینه‌سازی سبک زندگی اسلامی، سرایت دادن روحیه عزتمندی وغیرت ملی در حوزه فرهنگی و اجتماعی است؛ ملت ما از نظرسیاسی کاملا غیرتمند است؛ و هیچ ذلت وظلمی را نمی‌پذیرد؛ ونمود این ادعا هشت سال دفاع مقدس است؛ آیا خانواده‌های ایرانی نباید این غیرت ملی را در حوزه‌های دیگر سبک زندگی مانند موسیقی، پوشش، تغذیه، و…، به کارگیرند؟(شریفی، 1392،224-225). تقلید از سبک زندگی غربی و عدم التزام به رفتارهای مطابق با باورها و ارزش‌ها، نشانه‌ای از خود باختگی فرهنگی است؛ هدف اسلام از تاکید به عدم تشبه به کفار و همشکلی با دشمنان دین، محافظت از هویت اسلامی افراد و جوامع اسلامی است (شریفی، 48:1392).

ملت ایران، نیازی ندارد كه روش‌های زندگی خود را از دیگران تقلید كند و یاد بگیرد؛ زیرا دارای فرهنگ غنی و عمیقی است. اسلام را دارد، آموزش‌های قرآنی را دارد، دستورات الهی را دارد، سنت‌های اصیل ملّی و بومی خود را دارد و می‌تواند یك زندگی شیرین، زیبا، باشكوه، مرفّه و همراه با عزّت را برای خود ترتیب دهد (بیانات رهبری 14/03/1376).

 جمع‌بندی

سبک زندگی اسلامی مجموعه‌اي از رفتارهاي سازمان‌يافته كه متأثر از باورها، ارزش‌ها و نگرش‌هاي پذيرفته شده و همچنين متناسب با اميال و خواسته‌هاي فردي و وضعيت محيطي، وجهة‌ غالب رفتاري يك فرد يا گروهي از افراد شده‌اند و فرهنگ جامعه براساس آن ارزیابی می شود. اصلاح سبک زندگی در خانواده، نخستین گام برای تحقق سبک زندگی اسلامی در جامعه به شمار می‌رود. فرهنگ‌پذیری و جامعه‌پذیری افراد جامعه از خانواده شروع می‌شود. خانواده می‌تواند بسیاری ازارزش‌های مطلوب اقتصادی را به افراد جامعه منتقل کند؛ زیرا در تربیت نیروی انسانی کارآمد نقش به‌سزایی دارد. خانواده زمينه‌ساز شكل‌گيري بنيان‌هاي شخصيت فرزندان، عامل موثر در ايجاد تعادل رواني و نشاط روحي، مهم‌ترين عامل توسعه انساني جوامع به دليل پرورش انسان‌هاي كارآمد و مقاوم، مهمترين محل باز پروري عاطفي، زمينه‌ساز پويايي اقتصادي و عامل انتقال فرهنگ و ارزش‌ها به نسل بعدي است. خانوادة سالم و كارآمد همواره مهم‌ترين عامل حفظ هنجارها و مقاوم‌ترين سد در مقابل تهاجم فرهنگی غرب در قالب سبک زندگی بوده و هست؛ بر تمام مسئولان و مربیان و مبلغان لازم است که از ظرفیت‌های خانواده برای ساخت جامعه‌ای با فرهنگ اسلامی که نمود عینی آن در سبک زندگی آنان است، استفاده شود. از جمله راهکارهایی که دراین زمینه به نظر می‌رسد:

  • وضعیت سبک زندگی فعلی خانواده‌ها بررسی شود وآنگاه کاستی‌ها و نقاط ضعف جهت اصلاح مورد توجه گیرد؛
  • سبک زندگی اسلامی در قالب الگوهای رفتاری معصومین (ع) به خانواده‌ها معرفی شود؛
  • فهرستی از مشکلات و کمبودهای اجتماعی ناظر به سبک زندگی تهیه شودو هرکس متناسب با تخصص و تجربه خود به چاره‌جویی بپردازد؛
  • خانواده به عنوان محل تجلی سبک زندگی جامعه در راس برنامه‌ریزی مبلغان ومسئولین قرارگیرد؛
  • شناخت‌هایی را که موجب رفتار دینی می‌شود یا کمبود شناخت‌هایی را که موجب ترک روش مطلوب می‌شود، شناسایی و سعی کنیم آنها را در جامعه گسترش دهیم؛
  • سبک زندگی اسلامی باسخنرانی وهمایش تنها، گسترش نمی‌یابد؛ مهم‌ترین مسئله، عمل‌گرایی و نشان دادن سبک رفتاری صحیح توسط داعیه داران تبلیغ است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شش − یک =

دکمه بازگشت به بالا